سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاعرانه های من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

کمند وُ ریسمان

    نظر

چشمان من خام بود
وگیسوی تو کمند وُ ریسمان؛
لاله لبانت سرخترین میوه سال ؛
سیب ؛
پیوند عشق؛ میانمان پنهان؛
من کشتیران مغلوب  و
تو سوار بر قایق و غالب؛
بازی زمانه و چشمان اسیر،
من ِ زمین گیر از دنیا سیر...
در قلبت سنگ انداختم
و برایت نغمه ایی  خلاف سکوت ساختم؛

گفتمت :عشق تو وآواره ام از بلاسازی این قلبت؛  چاره ام؟؛

این زبان قاصرم ؛راه تونیست؟!... بر بلاسازی قلبم  چاره نیست
مصرع هایم ناتمام وجان به لب؛
اشک های پنهانم شب به شب...
گفتمت جانان من من قاصرم
 کُن کلامی با  کلمات ناصرم
سرخیت را هر لحظه  خاطر میبرم خنده جانانه ات مشکل گشای مشکلم
در سکوت وبا نگاهت گفتی عزیز من نیز چون تو آواره ام

لیک اندر جزئیات چشمان تو دنبال چاره ام

رضاشریعتی